کتاب شناخت

۱۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

۲۵ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۲۷

خلاصه کتاب آبنبات دارچینی

نام کتاب : آبنبات دارچینی
نویسنده : مهرداد صدقی
انتشارات : سوره مهر
توضیحات :
این کتاب در ادامه ی کتاب آبنبات هل دار آماده است که دوره بزرگی محسن را شرح می دهد ،محسن علاوه بر دریا عاشق دختر بزرگتر از خودش می شود که بعد ها می فهمد او ازدواج کرده است .

  این مجموعه در قالب طنز بوده  و دارای « ۳۹۶ » صفحه و مناسب گروه سنی ( د و ه ) یاهمان سال های (هفتم تا دوازدهم ) می باشد .
قطعه ای از کتاب :
سوار اتوبوس شدم دیگر برایم مهم نبود که توی بوفه ام و کسی که کنار من توی بوفه نشسته کفشش را در آورده است ، خیلی چیز ها برایم مهم نبود چون چیز ها دیگر برایم مهم شده بود  از اتوبوس جلویی که سبقت گرفتیم برای پدر دریا دست تکان دادم و به جای او یک پیرزن که فکر کرد برای او دست تکان دادم ، برایم دست تکان داد

ریحانه هژبری
۲۵ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۱۸

خلاصه کتاب سرباز کوچک امام

نام کتاب : سرباز کوچک امام
نویسنده : فاطمه دوست کامی
انتشارات : پیام آزادگان 
توضیحات : 
این کتاب خاطرات نوجوانی، شجاع و باهوش و صبور در اردوگاه ها ی اسارت است این پسر بچه « ۱۳ » ساله که در برابر نیروهای بعثی با رفتار ها و روحیاتش آنها را شگفت زده می کند و داری «۴۶۶» صفحه و در پایان کتاب، آلبوم خاطرات مهدی طحانیان است و مناسب گروه سنی ( د و ه ) یا از کلاس هفتم تا دوازدهم می باشد
قطعه از کتاب :
گفتم : سلام آقا 
سرش را بالا آورد و لبخندی زد و گفت : به ! یاالله ۰۰۰۰۰ سلام برادر مهدی ، بفرما ......
گفتم : ممنون ، من .... من می خواستم یه چیزی بگم 
همان طور که سرش را انداخته بود پایین گفت : خب بفرما ، من در خدمتم 
گفتم : من می خوام برم جبهه ! 
سرش را آورد بالا و با تعجب گفت : جبهه ؟! حالا تشریف داشتید آقا مهدی !

ریحانه هژبری

نام کتاب : مثل هاو قصه هایشان ( قصه های تیر )
نویسنده : مصطفی رحماندوست
انتشارات : محراب قلم
توضیحات : این کتاب دارای «۱۳۹» صفحه می باشد که به صورت داستان داستان آمده و در پایان هر داستان نویسنده می گوید که با چه مثلی ارتباط دارد و مناسب گروه سنی ( ج و د ) می باشد
قطعه ای از کتاب :
این بار نیازی به تنبیه و قهر و غضب هم نبود نوکر از جا بلند شد و رفت تا برای اربابش آب بیاورد و صد البته خودش هم پیاله ی آبی بنوشد و از تشنگی نجات پیدا کند از آن به بعد درباره کسی که از تنبلی زیاد حتی حاضر نباشد برای سود و راحتی خودش هم کاری انجام دهد با کنایه می گویند(الهی آقا آب بخواهد)

ریحانه هژبری
۱۸ مرداد ۹۸ ، ۱۷:۲۱

خلاصه کتاب یادت باشد


نام کتاب : یادت باشد

نویسنده : رقیه ملاحسینی
انتشارات : شهید کاظمی
توضیحات :
این کتاب دارای «۳۶۲» صفحه از خاطرات شهید حمید سیاهکالی است که به روایت همسرشون  نوشته شده است و مناسب گروه سنی ( د و ه ) یا همان هفتم تا دوازدهم می باشد
قطعه ای از کتاب : 
 سر سفره نشست و گفت آخرین صبحونه رو با من نمیخوری با بغض گفتم چرا اینطور میگی مگه اولین باره میری مأموریت گفت کاش میشد صداتو ضبط می کردم با خودم می بردم که دلم کمتر تنگ بشه گفتم قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی من هر روز منتظر تماست میمونم منو بی خبر نذار با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهی اش کنم لحظه آخر به حمید گفتم تو رو به همون حضرت زینب هرکجا تونستی تماس بگیر گفت اگر جور باشه حتما بهت زنگ میزنم فقط یه چیزی از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم ؟ اینجا بقیه کنارم نشسته اند اگر صدای منو بشنوند از خجالت آب میشم به حمید گفتم پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه ، من منظورت رو میفهمم از پیشنهادم خوشش آمده پله ها را که پایین میرفت برایم دست تکان می‌داد و با همان صدای دلنشینش چند باری بلند بلند گفت یادت باشه یادت باشه ، لبخندی زدم و گفتم یادم هست یادم هست

ریحانه هژبری
۱۸ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۱۲

خلاصه کتاب آبنبات هل دار


نام کتاب : آبنبات هل دار

نویسنده : مهرداد صدقی

انتشارات : سوره مهر
توضیحات :
این کتاب داستانی طنز از زندگی پسر بچه ای به نام محسن است که در نوجوانی عاشق می شود و مناسب گروه سنی ( د و ه ) می باشد
 قطعه ای از کتاب :
حالا که سالها از آن روزها گذشته یاد خاطرات روزهای کودکی رهایم نمی کند هر وقت از جلوی یک ساندویچی میشوند کل خاطرات بچگی برایم زنده می شود به یاد نامه آغشته به سس می‌افتم و طبیعتاً یاد امین و دریا در ذهنم زنده می شود

ریحانه هژبری
۱۷ مرداد ۹۸ ، ۱۷:۲۹

خلاصه کتاب من زنده ام

نام کتاب : « من زنده ام »
نویسنده : معصومه آباد

انتشارات : بروج
توصیحات :
این کتاب زندگینامه اسیرایرانی به نام معصومه آباد از زمان کودکی تا زمان آزادی ایشان است که درسال های اول جنگ اسیر میشود و حدود ۲ الی۳ سال را در اسارت به سر میبرد
این کتاب دارای «۶۳۸» صفحه است ومناسب گروه سنی ( د و ه ) یا همان هفتم تا دوازدهم میباشد

قطعه ای از کتاب :
پی در پی صدای ضربه های سلول های دیگر را بر دیوار سلول میشنیدیم که بانگرانی میپرسیدند چراجواب نمیدهید میخواستیم بگوئیم سرمان شلوغ است وسرگرم مردنمان هستیم به هرطرف که نگاه میکردیم نه بوی مرگ‌ میداد نه بوی زندگی سرم بزرگتر از تنم شده بود دیگر توان راه رفتن نداشتم کاسه سرم خالی شده بود وصداها مثل......

ریحانه هژبری
۱۷ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۳۹

خلاصه کتاب مهمان صخره ها

نام کتاب : مهمان صخره ها
نویسنده : راحله صبوری
انتشارات : سوره مهر
توضیحات : 
این کتاب خاطرات محمد غلامحسینی از سال «۱۳۵۲» است که به دنبال شغلی برای خودش می گشته و بعد از مدتی متوجه علاقه اش به خلبانی می شود ، این کتاب دارای «۳۷۲» صفحه می باشد و بخش پایانی کتاب مدارک و عکس ها خلبان غلامحسینی آمده است و مناسب گروه سنی ( د و ه ) است
قطعه ای از کتاب :
بار دیگر هواپیما چرخی زد و با شدت جی بعد را وارد کرد شدت جی به قدری بود که سرم رفت لای دو پایم ودر حالی که از شدت  فشار،گردنم داشت می شکست با دست سالمم چنگ انداخم و با تمام تواندستگیره ایجکت را گرفتم و ....

ریحانه هژبری
۱۷ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۱۵

خلاصه کتاب رفاقت به سبک تانک

 
نام کتاب : رفاقت به سبک تانک

نویسنده : داوود امیریان
انتشارات : سوره مهر
توضیحات :
این کتاب خاطرات رزمنده داوود امیریان وهم رزمانش است که به صورت طنز در قالب یک کتاب آمده است و دارای «۱۱۱» صفحه به همراه عکس های کاریکاتوری مرتبط به متن است و مناسب گروه سنی ( ج و د ) می باشد 
قطعه ای از کتاب : 
 تا به حال غصه دار نه دیده بودمش قرص روحیه بود اسمش قاسم بود و کارش خبر شهادت دادن به دوستان و اقوام بود این طور خبر شهادت برادر کسی را می داد سلام ابراهیم حالت چطوره دماغت چاقه راستی ببینم تو چند تا داداش داشتی 
- سه تا ، چطور مگه 
- هیچی از امروز دو تا داداش داری چون یک داداشت شهید شده
به همین سادگی ، یا خبر شهادت پدر بچه ها را این طور می داد 
ماشاالله چه هیکلی درست به بابای خدا بیامرزت رفتی ، یا می گفت شما فرزند فلان شهید هستید ؟

ریحانه هژبری
۱۶ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۲۵

خلاصه کتاب مهمان شام

 

نام کتاب : مهمان شام 
نویسنده :جمعی از دوستان
انتشارات :شهید ابراهیم هادی
توضیحات : 
این کتاب تشکیل شده از «۶۲» خاطره از شهید مدافع حرم سید میلاد مصطوی است که علاقه ی زیادی به سیدالشهدا داشته است ودر زندگی همیشه از این امام بزرگوار کمک می خواسته و مناسب گروه سنی ( د و ه ) می باشد
قطعه ای از کتاب :
در اردوگاه ما مسئول پخش غذا بودیم یک روز مسئولان چند ساعت قبل از پخش غذا آمار را زیاد تر کرده بودند ما همه نگران شدیم که غذا کم بیاید و جلوی زائران شهدا شرمنده بشویم وقتی جریان را به سید میلاد گفتیم سید آمد و پرچم سیدالشهدا را روی دیگ غذا کشید و گفت هر کداممان نذر یک شهید را کنیم وتوسل به حضرت زهرا پیدا بکنیم و بعد یا علی گفتیم مشغول پخش غذا شدیم 
برای ما خیلی عجیب بود که غذا کم نیامد بلکه اضافی هم آمدنویسنده :جمعی از دوستان
انتشارات :شهید ابراهیم هادی
توضیحات : 
این کتاب تشکیل شده از «۶۲» خاطره از شهید مدافع حرم سید میلاد مصطفوی است که علاقه ی زیادی به سیدالشهدا داشته است ودر زندگی همیشه از این امام بزرگوار کمک می خواسته و مناسب گروه سنی ( د و ه ) می باشد
قطعه ای از کتاب :
در اردوگاه ما مسئول پخش غذا بودیم یک روز مسئولان چند ساعت قبل از پخش غذا آمار را زیاد تر کرده بودند ما همه نگران شدیم که غذا کم بیاید و جلوی زائران شهدا شرمنده بشویم وقتی جریان را به سید میلاد گفتیم سید آمد و پرچم سیدالشهدا را روی دیگ غذا کشید و گفت هر کداممان نذر یک شهید را کنیم وتوسل به حضرت زهرا پیدا بکنیم و بعد یا علی گفتیم مشغول پخش غذا شدیم 
برای ما خیلی عجیب بود که غذا کم نیامد بلکه اضافی هم آمد

ریحانه هژبری
۱۶ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۰۲

خلاصه کتاب فرزندان ایرانیم

نام کتاب : فرزندان ایرانیم
نویسنده : داوود امیریان
انتشارات : سوره مهر
توضیحات :
این کتاب دارای «۱۸۵» صفحه از خاطرات داوود امیریان وهم رزمانش در پادگان حمزه میباشد که در قالب طنر است و مناسب گروه سنی ( ج و د ) میباشد
قطعه ای از کتاب :
حالا شلوغی و سرو صدا را ول کن و دادو هوار بلندگو را بچسب انگار کویتی کویتی و آهنگران با هم مسابقه ی رو کم کنی گذاشته بودند از یک بلندگو صدای کویتی پور با آن لحجه ی جنوبی اش و از بلندگوی دیگر آهنگران ، انگار ....

ریحانه هژبری